روزی بهلول كفش نو پوشیده بود ، داخل مسجدی شد تا نماز بگذارد .
در آن محل مردی را دید كه به كفش های او نگاه می كند ، فهمید كه طمع به كفش او دارد .
ناچار با كفش به نماز ایستاد .
آن دزد گفت: با كفش نماز نباشد.
بهلول گفت : اگر نماز نباشد كفش باشد!!

نویسنده : S.H.Mousavi
لینک کوتاه این مطلب : http://polop.ir/?p=253