« چقدر طبیعی بازی می کنن »
« جذبه رو داشته باش »
« تکان نخور ، کیفیت دوربینم پایینه »
« چی شده ، فیلمبرداریه ؟ »
« ایول بابا ، هفت تا جون داره »
« می فهمم الان چی می کشه »
« ای کاش مرد عنکبوتی و سوپرمن و . . . این قدر از ما دور نبودن »
« اگه آشنا بود یه کاری می کردم »
« سرت رو بگیر اون ور ، بچه ام می ترسه »
« یکم دیگه صبر کنیم شاید معجزه شد »
« نگاه کنین ، خونش قرمزه » و …
اینها آخرین صداهایی بودند که از پس تارنماهای ذهن تماشاچیان به گوشم رسید و امید به زندگی ، همزمان با نزدیک شدن کمک ، از من فاصله گرفت و دور شد !
( سحم )
