گفت : باید بر این نکاتی که من می گویم تفطن پیدا کنی .
گفتم : یعنی چه ؟
گفت : به تاریخ و جامعه و معاصرت آن قدر استشعار نداری و در تفرد مانده ای .
باز پرسیدم : یعنی چه ؟
گفت : تو باید بر این موضوع به طور هدفمند وقوفی مشدد و مزدوج و تاریخمندانه داشته باشی و این وقوف باید متقابلا و متعاملا باشد . شما باید ماهیتا فیاض باشید تا بتوانید تاریخ را ملتهب و نباض بسازید ، وگرنه نمی توانید اجتماعیت و تاریخیت را به طور متقابل و متعاکس و متعامل بشناسید .
گفتم : این چه جور حرف زدن است ؟
گفت : تحت تاثیر مقاله ای که یکی از جامعه شناسان در یکی از روزنامه ها چاپ کرده ، قرار گرفتم !
