روزی بهلول به شهر بصره رفت و چون در آن شهر آشنایی نداشت اتاقی اجاره نمود ولی آن اتاق از بس کهنه ساز و مخروبه بود به کمترین باد یا بارانی تیرهایش صدا می کرد . بهلول پیش صاحبخانه رفته و گفت : اتاقی که به من دادی بی اندازه خطرناک است. زیرا به محض وزش مختصر بادی صدا از سقف و دیوارش شنیده می شود .
صاحب خانه که مرد شوخی بود در جواب بهلول گفت : عیبی ندارد ، البته میدانید که تمام موجودات حمد و تسبیح خدای را می گویند و این صدای تسبیح و حمد خدای است. بهلول گفت :
صحیح است ، ولی چون تسبیح و تجلیل موجودات به سجده منجر می شود من از ترس سجده خواستم زودتر فکری بنمایم !
بهلول و صاحب خانه
نویسنده : S.H.Mousavi
لینک کوتاه این مطلب : http://polop.ir/?p=122