قبل از اینکه روی تختخوابی از زمین دراز بکشم ، روزنامه خشک شده را از روی رخت بر میدارم ، کمی میخوانم و زیر خود پهن میکنم .
هنگام خواب با زمین قهرم و نگاهم پشت به آن است ، این عادت را من همیشه سر در گریبانم .
دست راستم که زیر سرم بود ، زیر بالشت خواب رفته ولی من همچنان خیره به سوراخ سقف ، آسمانی ابری و پر ستاره را در ذهن تجسم میکنم .
ناگهان نگاهم به سوی ستاره دنباله دار شلیک میشود و فریاد آرزویم در دل شب هضم میشود .
ای کاش چشم هایم با چنین رویایی سازگار می شد و آن سایه خالخالی ، بارش را کمی دیرتر بر سرم می بارید !
( سحم )
نویسنده : S.H.Mousavi