ای مگس نیش زن هرزه گرد / موشک و بمب افکن روز نبرد
ای تو بهین یاور و غمخوار من / مونس من ، همدم من ، یار من
صبح که از خواب کنم دیده باز / با تو کنم یکسره راز و نیاز
گرچه زنی نیش بر اعضای من / بر سرمن ، سینه من ، پای من
باز ز الطاف تو شرمنده ام / باز ترا مخلصم و بنده ام
بال تو باشد بسرم چون همای / روز و شبان شکر تو آرم بجای
اختر سعدی به لب بام من / برده ای از یاد من آلام من
نیش تو گردیده کنون نوش من / کرده غم و رنج ، فراموش من
هیچ نگویم سخن از آب و نان / برده ام از یاد ، غم این و آن
فکر گرانی نکنم هیچگاه / هیچ نگویم بسرم شد کلاه
توی صف بنزین ، گه انتظار / حرف مگس باشد و حرف شکار
عقده مشکل همه گشته مگس / نقل محافل همه گشته مگس
هیچ دگر گفتگوی لیست نیست / صحبتی از آن که در آن چیست ، نیست
تا که هوا گرم بود بی گمان / هست همه نام تو ورد زبان
دور تو هم چون بسر آید یقین / پشه بجای تو شود جانشین
( محمد علی گویا )
