کلاغ قصه،گرد سفر از خود تکاند .
هنوز آرام نگرفته بود که کودک به خواب رفت .
مادر گفت : ” قصه ی مابه سررسید، کلاغه به خونش نرسید”.
و کلاغ برآوارگی خود گریست وپر کشید … .
( مجتبی گیوه چی)

نویسنده : S.H.Mousavi
لینک کوتاه این مطلب : http://polop.ir/?p=1206