داشتم بر می گشتم خونه ، مسیرم جوریه که از وسط یه پارک رد میشم بعد میرسم به ایستگاه اتوبوس ، توی پارک که بودم یه زن خیلی جوون با چادر مشکی رنگ و رو رفته و لباس های کهنه ، یه پیرمرد رو که روی یه چشمش کاور سفید …
ادامه مطلب »»داشتم بر می گشتم خونه ، مسیرم جوریه که از وسط یه پارک رد میشم بعد میرسم به ایستگاه اتوبوس ، توی پارک که بودم یه زن خیلی جوون با چادر مشکی رنگ و رو رفته و لباس های کهنه ، یه پیرمرد رو که روی یه چشمش کاور سفید …
ادامه مطلب »»