بهلول سكه طلایی در دست داشت و با آن بازی می نمود. شیادی چون شنیده بود كه بهلول دیوانه است جلو آمد و گفت: اگر این سكه را به من بدهی در عوض ده سكه كه به همین رنگ است به تو می دهم . بهلول چون سكه های او …
ادامه مطلب »»بهلول سكه طلایی در دست داشت و با آن بازی می نمود. شیادی چون شنیده بود كه بهلول دیوانه است جلو آمد و گفت: اگر این سكه را به من بدهی در عوض ده سكه كه به همین رنگ است به تو می دهم . بهلول چون سكه های او …
ادامه مطلب »»