مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید : نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند . کشیش گفت : بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم : خوک روزی به گاو گفت : مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن …
ادامه مطلب »»مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید : نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند . کشیش گفت : بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم : خوک روزی به گاو گفت : مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن …
ادامه مطلب »»